نخستین گام ها
دنیاگرایی خواص هر چند در روزگار خلیفه سوم اوج و شدت گرفت ولی پیش از آن نیز جلوه هایی داشته است . در روزگار پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جنگ بدر، احد و پاره ای از حوادث دیگر هر چند دنیا گرایی برخی از خواص ظهور پیدا کرد ولی با حضور آن حضرت خیلی زود جبران و شعله های آن فرو کش کرد . ولی از آن روز که آن بزرگوار در بستر قرار گرفت انحراف خواص و عدول آنان از موضع حق نیز آشکا رشد . تخلف از لشگر اسامه، با این که این کار موجب ناراحتی آن حضرت شد . (74) افزون بر این، آن حضرت بر کسانی که می خواستند از سپاه او جدا شده و در مدینه بمانند لعنت فرستادند . در عین حال برخی از خواص چون خلیفه اول و دوم از این دستور سرباز زدند . (75)
توجه نکردن به دستور پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای نوشتن وصیت و همچنین ماجرای سقیفه به عنوان نخستین گامها از دنیا گرایی خواص و عدول آنان از موضع حق به شمار می آید .
بسیاری از نویسندگان و شاعران این گامها و به ویژه ماجرای سقیفه را سبب و ریشه اصلی رویداد عاشورا به شمار آورده اند . از باب نمونه مرحوم آیة الله غروی اصفهانی چنین سروده است:
رماه اذ رماه حرملة
و انما رماه من مهد له
سهم اتی من جانب السقیفة
و قوسه علی یدالخلیفه
و ما اصاب سهمه نحر الصبی
بل کبد الدین و مهجة النبی (76)
وقتی حرمله تیر افکند این حرمله نبود که تیر افکند، بلکه تیرانداز واقعی کسی بود که زمینه را برای او زمینه سازی کرده بود . تیری از جانب سقیفه آمد که کمان آن در دست خلیفه بود . آن تیر گلوی آن کودک را ندرید بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشست .»
مهیاردیلمی نیز اشعاری به عربی دارد که مضمون آن این است:
«ای فرزند پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روز سقیفه راه کربلایت را هموار کرد و آن گاه که حق پدرت علی (علیه السّلام) و مادرت فاطمه (علیه السّلام) را غصب کردند; کشته شدنت خوب جلوه کرد .» (77)
مرحوم نیر تبریزی و بسیاری از دیگر شاعران شیعی همین مضمون را آورده اند . برخی از نویسندگان اهل سنت نیز بر همین مساله تاکید کرده اند .» (78)
دنیاگرایی خواص در روزگار خلفای ثلاثه
پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دوره ابی بکر دگرگونی محسوسی در زندگی اقتصادی مردم دیده نمی شود، اما در روزگار خلیفه دوم و به ویژه خلیفه سوم در وضعیت زندگانی مردم دگرگونی ایجاد شد و کم کم طبقه ای بسیار ثروتمند با امتیازهایی که از بیت المال به آنان داده شد به وجود آمدند . خلیفه دوم با این که سخت مراقب کارگزارانش بود ولی روشی برای پخش بیت المال ایجاد کرد که عده ای از خواص به ثروت های زیادی دست یافتند . در استفاده از بیت المال نه تنها عرب ها بر غیر عرب ها که در بین خود عرب ها نیز، برخی از تیره ها بر برخی دیگر، امتیازهای چشم گیری داشتند . در سال به برخی دوازده هزار درهم و به برخی دیگر سیصد درهم و یا دویست درهم داده می شد . (79) عملکرد خلیفه سخت مورد اعتراض قرار گرفت . تا جایی که تصمیم گرفت این تبعیض ها را از میان بردارد . خود او می گفت:
«اگر امسال را زنده بمانم مساوات را رعایت خواهم کرد و هیچ سرخی را بر سیاه و هیچ عربی را بر عجم برتری نخواهم داد و به گونه ای عمل می کنم که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ابی بکر عمل کردند .» (80)
جذب شدن خواص به دنیا و جلوه های آن آثار خود را بر جای گذاشت تا جایی که شخصی می گوید:
«اگر خلیفه قبله مردم را از مکه به بیت المقدس تغییر دهد و یا یکی از نمازهای پنج گانه را حذف کند کسی به او اعتراض نمی کند . چرا که همت مردم در به دست آوردن مال و منال بود و زمانی که به دست می آوردند ساکت می شدند .» (81)
در روزگار عثمان، بسیاری از خواص و یاران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و نزدیکان خلیفه جزو بزرگ ترین سرمایه داران آن روزگار شدند . امام علی (علیه السّلام) از این واقعیت تاریخی چنین پرده بر می دارد:
«قام معه بنوابیه یخضمون مال الله خضمة الابل نبتة الربیع; (82) بستگان پدری اش به همکاریش برخاستند . آن ها همه چون شتران گرسنه ای که بهاران به علف زار بیفتند با ولع عجیبی گیاهان را ببلعند برای خوردن اموال خدا دست از آستین در آوردند .»
در این برهه خلیفه و همکارانش به جای هزینه کردن بیت المال در مصالح امت اسلامی، آن را ویژه خود دانستند، و به ثروت های هنگفتی دست یافتند . مرض مال اندوزی با دست اندازی به بیت المال در میان بسیاری از خواص رایج شد . بنابه پاره ای از گزارش های تاریخی، عثمان برای نخستین بار خانه ای از سنگ و آهک و ... ساخت و اموال منقول و غیر منقول فراوانی اندوخت . عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر، زیدبن ثابت از حاتم بخشی های عثمان برخوردار شدند . زید بن ثابت آن قدر طلا و نقره گردآورده بود که با تبر آن را تقسیم کردند . چارپایان و شتران باری و سواری و اسبهای عبدالرحمن بن عوف از هزاران راس می گذشت . گزارش گران تاریخ از خانه های متعدد و کنیزکان، اسب ها و شتران، طلا و نقره و گوسفندان طلحه و زبیر گزارش های شگفت انگیزی ارائه کرده اند . (83)
بخشش های عثمان به اقوام و خویشان خود به گونه ای بود که موجب اعتراض زیدبن ارقم، کلیددار بیت المال شد . او که از جایزه دویست هزار درهمی به ابوسفیان و صدهزار درهمی به مروان به خشم آمده بود کلیدها را پیش عثمان گذاشت و گریست . عثمان گفت: چون صله رحم کرده ام می گریی؟ گفت: نه، اما گمان دارم که این مال ها را به عوض انفاق هایی که در راه خدا، زمان حیات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کردی بر می داری . اگر صد درهم به مروان می دادی باز هم زیاد بود . عثمان گفت: ای پسر ارقم کلیدها را بگذار و برو . فرد دیگری را مسؤول بیت المال خواهم کرد . (84)
متاسفانه این آفت به عوام مردم نیز سرایت کرده به گونه ای که آن اندک خواصی که از حق و جبهه حق می گفتند سخنان آنان خریداری نداشت، از باب نمونه جندب بن عبدالله می گوید: پس از بیعت باعثمان به عراق رفتم و در آن جا از فضایل علی (علیه السّلام) می گفتم، بهترین پاسخی که می شنیدم این بود که این حرف ها را کنار گذار، سخنی بگو که برای خودت و ما سودی داشته باشد . (85)
دنیا گرایی خواص در روزگار علی (علیه السّلام)
با سپری شدن روزگار خلفای ثلاثه و به خلافت رسیدن علی (علیه السّلام) انتظار می رفت که جامعه اسلامی کژی ها و انحراف ها را راست و ارزش های دگرگون شده را احیا نماید . ولی با نگاهی گذرا به تاریخ آن مقطع، می یابیم که امام علی (علیه السّلام) در گامهای نخستین با مشکلات زیادی از سوی خواص روبه رو شد . مهم ترین و اساسی ترین مشکل علی (علیه السّلام) در مدت حکومت خود همین روحیه دنیا گرایی خواص بود . خواصی که انتظار داشتند همانند خلیفه پیشین با آنان رفتار شود و امتیازهای نامشروع آنان از بیت المال همچنان ادامه داشته باشد . ولی علی (علیه السّلام) در برابر خواسته های نامشروع آنان ایستاد و آنان نیز نتوانستند عدل آن حضرت را تحمل کنند، شماری از آنان به معاویه پناهنده شدند، و گروهی در برابر او ایستادند و جنگ جمل و صفین را راه انداختند .
در سخنان علی (علیه السّلام) و برخی از کارگزاران او و همچنین برخی از تاریخ نگاران آمده که بسیاری از مخالفت هایی که با علی (علیه السّلام) می شد انگیزه ای جز دنیاخواهی نداشته است . (86)
دنیاگرایی خواص پس از امام علی (علیه السّلام)
پس از شهادت امام علی (علیه السّلام) دنیاگرایی خواص آشکارتر شد به گونه ای که حتی بسیاری از یاران نزدیک امام حسن (علیه السّلام) یکی پس از دیگری به معاویه پیوستند و امام (علیه السّلام) به ناچار با شرایطی با معاویه صلح کرد . تصویر و ترسیم دنیاگرایی خواص پس از شهادت امام علی (علیه السّلام) و امام حسن (علیه السّلام) در این مقال نمی گنجد، از این روی به چند نمونه بسنده می کنیم:
1 . معاویه به عمرو عاص گفت با من بیعت کن، او گفت: نه به خدا سوگند از دین خود به تو نمی دهم مگر هنگامی که از دنیای تو نائل کردم . معاویه گفت: بخواه از من آن چه می خواهی . او گفت: حکومت مصر آرزوی من است . معاویه هم پذیرفت و در این زمینه نوشته ای به او داد . (87)
گفت و گوی فوق نمونه ای بسیار روشن از دنیاگرایی خواص است . در این گفت و گو عمرو عاص به روشنی بیعت با معاویه را با تباهی دین خود مساوی دانسته است اما حاضر است آن را تباه کند در صورتی که از دنیا و حکومت معاویه بهره ای داشته باشد .
2 . معاویه می خواست مغیرة بن شعبه را از حکومت کوفه عزل کند . مغیره برای ادامه حکومت خود ولایت عهدی یزید را مطرح کرد . و سپس از سوی معاویه مامور شد که پنهانی از مردم برای یزید بیعت بگیرد . او پس از آن که از دوست داران بنی امیه بیعت گرفت، ده نفر از آنان را به همراه پسرش به شام فرستاد، تا معاویه را برای اعلان عمومی این تصمیم تشویق کنند و به هر یک از آنان در برابر این کار سی هزار درهم داد . آن ها وقتی بر معاویه وارد شدند معاویه به فرزند مغیره گفت:
«پدر تو دین این مردم را به چه مبلغ خریداری کرد . گفت: به سی هزار درهم .» معاویه گفت: دین آنها چه قدر در نزدشان سبک و کم قیمت بود .» (88)
3 . بیش تر کسانی که از کوفه به امام حسین (علیه السّلام) نامه نوشتند از خواص و نخبگان و برجستگان کوفه بودند . اما وقتی که تهدیدها و تطمیع ها از سوی ابن زیاد شروع شد، اکثریت قاطع آنها دینشان را قربانی دنیایشان کردند و اطراف مسلم بن عقیل، نماینده امام حسین (علیه السّلام) را خالی کردند تا او به شهادت رسید . نقش خواص دنیاگرا در این جا بسیار روشن است . ابن زیاد گروهی از همین خواص را برای تهدید و ارعاب مردم به میان آنان فرستاد . برخی از آنان همانند: شبث بن ربعی، این مرد هزار چهره از کسانی است که به امام حسین (علیه السّلام) نامه نوشته است . اما وقتی که وضعیت را به گونه ای دیگر می بیند به همکاری با ابن زیاد می پردازد . برای روشن تر شدن دنیاگرایی خواص به گزارش زیر که از سوی طرماح بن عدی و همراهانش ارائه شده توجه کنید:
طرماح با همراهان از کوفه می آمد، در منزل «غریب هجانات » با امام حسین (علیه السّلام) برخورد کردند . در ضمن گفت و گو امام (علیه السّلام) از اوضاع کوفه و طرز تفکر آنان سؤال کرد . مجمع بن عبدالله عائذی که یکی از همراهان طرماح بود گفت:
«اشراف از دستگاه حکومت رشوهای زیاد گرفته و خود را فروخته اند و بر ضد شما متفق شده اند، اما مردم دیگر دلشان با شماست ولی همین ها به جنگ با شما اعزام خواهند شد . با شما خواهند جنگید .» (89)
از سخنان یاد شده به خوبی استفاده می شود که راه و روش و حرکت خواص، حرکت عوام را در پی دارد لذا از همین کوفه که هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند، بیست هزار نفر یا بیش تر به جنگ امام حسین (علیه السّلام) آمدند . اگر در آن هنگام که ابن زیاد به تهدید و تطمیع اشراف و سران قبائل پرداخت آنان از خدا می ترسیدند و نمی پذیرفتند تاریخ به گونه ای دیگر رقم می خورد . گذشت خواص از دنیا و جلوه های آن در وقت لازم اقدام خواص برای خدا به هنگام لازم ... تاریخ را نجات می دهد . اما اگر خواص به وظیفه خود عمل نکردند روشن است که در تاریخ کربلاها تکرار خواهد شد .
در پایان این گفتار این نکته بی سود نمی نماید که آن چه آوردیم تنها بخشی اندک از درس ها و عبرت ها بود . در عین حال، از همین اندک دریافتیم که تحلیل درست حادثه عاشورا و شناخت درس ها و عبرت ها و عوامل و زمینه هایی که سبب پیدایی عاشورا شدند می تواند چراغی فراروی نسل امروز در ابعاد گوناگون به ویژه در عرصه رفتار سیاسی، و نگهبانی از نظام اسلامی ما در برابر آفت ها و خطرهای داخلی و خارجی باشد.
پی نوشت ها :
54) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 11، ص 44 .
55) همان، ج 13، ص 222 - 220 .
56) همان، ص 45 .
57) همان .
58) نهج البلاغه، نامه 10 .
59) اللهوف، ص 20 .
60) تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج 4، ص 304 .
61) بحارالانوار، ج 75، ص 46 .
62) عبرت های عاشورا، ص 89; تاریخ سیاسی اسلام، تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ج 2، ص 194 - 188 .
63) الغدیر، علامه امینی، ج 8، ص 286 دارالکتب العربی .
64) همان، ج 9، ص 3، 31، 38 .
65) همان، ج 8، ص 278، الاستیعاب، ج 2، ص 80، طبری، ج 11، ص 357، مروج الذهب، ج 1، ص 440 .
66) ملل و نحل، شهرستان، ص 26 .
67) الغدیر، ج 122 از منابع گوناگون اهل سنت این موضوع را نقل کرده است .
68) سخنان مقام معظم رهبری، لشگر 27 حضرت رسول، در 20/3/75 .
69) لهوف، ص 26، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، از این گونه افراد بودند .
70) سخنان مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشگر 27 حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، 20/3/75 .
71) غرر الحکم و درر الحکم، آمدی با شرح محقق خوانساری، ج 3، ص 395، دانشگاه تهران، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، معروف به مجموعه ورام، ج 2، ص 122، چنین آمده است: حب الدنیا اصل کل معصیة ... حب الدنیا و حب الله لا یجتمعان فی قلب واحد .
72) همان، ج 3، ص 395 .
73) تحف العقول; 250، ص 249; بحارالانوار، ج 44، ص 383، ج 78، ص 117 .
74) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج 2، ص 488 برای مشروح این جریان ص 489 - 485 مطالعه شود، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی .
75) ملل و نحل، ص 23 .
76) الانوار القدسیه، ص 99 .
77) معرفت، ج 56، ص 17، به نقل از جامعه شناسی تاریخی اسلام، ابوالحسن تنهایی، ص 262، نشر روزگار .
78) دیوان آتشکده نیر، ص 59; سمو المضی سموالذات، علائلی، 5 .
79) الطبقات الکبری، ج 3، ص 295، 304، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 8، ص 111، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 154 - 153، تاریخ جرجی زیدان، ج 2، ص 168 .
80) همان مدرک، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 154 - 153 .
81) تاریخ خلفا، جعفریان، ج 2، ص 194، نشر الهادی .
82) نهج البلاغه، خطبه، 3 .
83) الغدیر، ج 8، ص 286 - 282، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 199 - 198 .
84) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 199 .
85) تاریخ خلفا، ج 2، ص 205، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 58 .
86) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 2، ص 198 - 197 .
87) همان، ج 2، ص 66 . علی (علیه السّلام) نیز این مطلب را یادآوری کرده است . نهج البلاغه، خطبه 26 .
88) الکامل، ابن اثیر، ج 3، ص 505 - 504 .
89) تاریخ طبری، ج 4، ص 306 .